جوان آنلاین: اسفند ۱۳۹۸ بود که پس از تلخکامیای که در دیماه گریبان ملت را گرفت، ایران نیز در پی جهان وارد روند تجربه یکشبه آخرالزمان شد. انگار که در یک آن، کسی دکمه خاموشکردن دنیا را زده باشد؛ روند معمولی زیست انسانی در این کره متوقف شد، ترس و وحشت مثل یک دانه برف که در مسیر دامنه به بهمن تبدیل میشود، سونامیوار اکثر زمین را فتح کرد، هیچ چیز مثل دیروز نبود. انسانی که تا دیروز گمان میکرد در قرن ۲۱ بر مرکب علم، فتحالفتوح کرده است، حالا همراه مرکبش در پشت بنبست این گذرگاه زانو به زمین زده بود. بشر چیزی را تجربه میکرد که شاید در یکیدو قرن اخیر، شبیهش را هم ندیده بود.
همه این شرایط دستبهدست هم دادند که بشر از دور دوار روزمرگی خارج و همین خروج به موتور مولد تولید روایت تبدیل شود. احتمالاً الان که دیگر انسان به حولوقوه پروردگار در نقطه امنی نسبت به آن اتفاق منحوس ایستاده است، تعداد زیادی از این ماجراها و وقایع غریب، در آرشیو ذهن هرکداممان ثبت و ضبط شده باشد، البته ثبت و ضبط نامطمئنی که به مرور در حال کمرنگشدن است و صد حیف که از دل این بیتوجهی، آن تجارب بدیع تلخ و گاهی شیرین از بین بروند. در راستای اهتمامورزیدن به این مهم و توصیه مقام معظم رهبری نسبت به ثبت روایات و وقایع آن دوره، حوزه هنری کهگیلویهوبویراحمد آستین همت بالا زده و به کمک دکتر سعید جاودانسیرت اثری در همین حوزه تألیف کرده است.
«کلمات این کتاب درد میکشند» مجموعه خاطرات دکتر سعید جاودانسیرت، رئیس بیمارستان شهید دکتر جلیل، مرکز اصلی درمان کرونا در استان یاسوج از اسفند ۱۳۹۸ تا اردیبهشت ۱۴۰۰ است. ظاهراً اصل و اساس بدنه متن کتاب از یادداشتهای روزنویس خود دکتر و خاطراتش از آن بازه زمانی تشکیل شده است و صرفاً گروه تهیه نکاتی را حول قواعد نگارش در اثر پیاده کردند و مخاطب در کتاب با قلم خود جناب جاودان سیرت مواجه میشود. فصول بر اساس مقاطع زمانی نامگذاری شدهاند و سیر روایت حداقل در فصلبندی مقید به زمان است، به گونهای که از اسفند ۱۳۹۸ شروع میشود و روزبهروز پیش میرود و در نهایت در اردیبهشت دو سال بعد به پایان میرسد، البته در خود متن روایات گاهی پرش زمانی داریم که حالا نویسنده یا از طریق خاطرات خودش یا دیگر افراد، قطار روایت را از مسیر اصلی زمانی و محتواییاش خارج میکند.
کتاب یک نقطه قوت و یک نقطه ضعف مهم دارد؛ اینکه ما در کتاب بدون هیچ واسطه و حجابی مخاطب شخصشخیص دکتری هستیم که در بطن تمام وقایع و ماجراهای آن دوره یاسوج بوده، به شدت مهم است. هم از این جهت که سطح مستندبودن کتاب به این واسطه بالاتر میرود و هم از این وجه که خواننده خودش را در نزدیکترین جایگاه ممکن به وقایع میبیند، اما از آنطرف روایت به خللی مبتلاست که مقداری جاذبه اثر را کاهش میدهد. خطابههای احساسی و هشداری حول این بیماری، تکراریشدن سوژه روایتها و پرشهای متعدد از دل روایت از جمله مواردی هستند که روند روایت را کند میکنند و به تبع همین موضوع خواننده را به ورطه کسالت میاندازند.
مخلص کلام آنکه «کلمات این کتاب درد میکشند» با وجود اینکه روایتش ضربوزور مناسبی ندارد، اما قطعه مهمی از تاریخ رویارویی یاسوج با آن شبهآخرالزمان است که احتمالاً برای علاقهمندان به آثار خاطرهمحور میتواند جذاب باشد.